۱۰ دی ۱۳۸۸

Something takes apart of me



یک حرفی هست که من وقتی میزنم دیگر کسی باور نمیکند :دی اینکه میخواهم موهایم را کوتاهِ کوتاه کنم. اما هردفعه یک چیزی میشود که نمیشود طبیعتاً اگر باز بگویم باز!باورنمیکنند، تااینکه یک روزی بروم موهایم کوتاه کنم واصلاً نگویم بعد باورمیکنند حتماً . یعنی مجبورند باورکنند . این اشتباه است که کمیّت تجربه ها اگر به خود ما بستگی نداشته باشد به شرایط زندگیمان بستگی خواهد داشت.